راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران
الف ـ تفکر علمی و توسعه اقتصادی
توسعه اقتصادی دردرجه اول تابعی از رویکرد و طرز تلقی دولت و ملت از رشد و توسعه است. اگر این رویکرد مبتنی بر "تفکر علمی" و عقلانیت باشد زمینه های توسعه اقتصادی مهیاست در غیر اینصورت اگر به جای 400 میلیارد دلاری که فقط بعد از انقلاب به اقتصاد ملی تزریق کرده ایم 400 تریلیون دلار هم تزریق می کردیم، چه بسا با اقتصادی نابسامان تر از وضعیت کنونی مواجه میشدیم.
تفکر علمی در هر جامعه ای ریشه در نظام های آموزشی و پژوهشی دارد. جستجو گری، نقادی و اظهار نظر از موضع استقلال فکری را باید نخست در خانواده ها و سپس در دبستان ها به کودکان آموخت. سوالاتی چون "به نظر شما" و پاسخهایی چون "به نظر من" از نخستین ساختارهایی است که کودکان باید در "گفتن" فرا گیرند. برخورد اندیشه ها در فضای احترام به اندیشه ها و دقت در ساختار منطقی استدلال ها از ارکان اصلی تفکر علمی است که باید حاکم بر نظام آموزشی و پرورشی باشد.
توسعه اقتصادی صرفاً بر "علم" نیست، ریشه در "نوآوری علمی" دارد. رسیدن به مرزهای دانش شرط لازم و توسعه مرزهای دانش شرط کافی توسعه اقتصادی است. نوآوری های علمی نیز مستلزم رشد ابتکارات و خلاقیت های علمی است که ریشه آن در کودکستان است. بنابراین تحول اساسی در نظام آموزش و پرورش کشور از شرایط اصلی توسعه اقتصادی است، هر چند نقش حکومت ها و توسعه نهادهای دموکراسی در ایجاد خلاقیت و ابتکار و استقلال فکری در نیروی کار و به ویژه در جوانان را نباید فراموش کرد.
ب ـ توسعه اقتصادی و برنامه ریزی
توسعه اقتصادی نیازمند برنامه ریزی است. منظور از برنامه ریزی آن نیست که دولت برای بخش خصوصی تعیین تکلیف کند و مجموعه ای از فرامین و احکام صادر نماید. بخش خصوصی به دنبال حداکثر کردن بازدهی سرمایه گذاری هاست و در هر فعالیتی که بازدهی مناسبی داشته باشد سرمایه گذاری خواهد کرد. پیش نیاز برنامه ریزی برای توسعه اقتصادی آن است که در توسعه اقتصاد ملی رویکرد جهانی داشته باشیم و با تشخیص مزیت های نسبی اقتصاد ملی در بازارهای منطقه ای و جهانی و ارایه اطلاعات لازم به بخش خصوصی، این نکته را معلوم کنیم که منافع بلند مدت بخش خصوصی هنگامی تامین می شود که سرمایه گذاری ها در بخش هایی باشد که مزیت نسبی اقتصاد کشور در آنهاست.
پس نمی توان انتظار داشت که توسعه اقتصادی کشور بدون احراز جایگاهی مناسب در روابط اقتصادی بین المللی و بدون حضور در بازارهای منطقه ای و جهانی امکان پذیر باشد، از این رو در تدوین راهبرد توسعه اقتصادی باید جایگاه اقتصاد کشور را در اقتصاد جهانی به دقت شناسایی کنیم و در مسیری گام برداریم که "مکملی" برای کشورهای پیشرفته صنعتی و "رقیبی" سرسخت برای کشورهای در حال توسعه باشیم و این همه ممکن نیست مگر با توسعه سیاسی و استقرار روابط بین الملل مناسب در صحنه جهانی. لذا برنامه ریزی برای توسعه اقتصادی مبتنی بر سه محور است:
1. نو سازی و توسعه روابط بین الملل در ابعاد سیاسی و مالی و تجاری.
2. شناخت بخشهایی در اقتصاد کشور که با توسعه آن بتوان مکملی برای اقتصادهای پیشرفته صنعتی شد.
3. شناخت حوزه هایی در اقتصاد کشور که با توسعه آنها بتوان با تمام امکانات به رقابت با سایر کشورهای در حال توسعه پرداخت به شرطی که سرمایه گذاری در آن حوزه ها زمینه ساز توسعه اقتصاد ملی باشد.
آمریکا
by Mohammad Reza Tavakoli Saberi18-Nov-2008
آمریکا،
ای گسترده پهندشت قدرت و مکنت جهان
وی بیشه سبز سبزینه دلار،
ای که جنگل شیشه و پولاد افراشته ای
وز اوج بلند آن
سینه سپهر خراشیده ای.
ای که آبی آسمان و سپیدی ستاره را
با رنگ سرخ خون آمیخته ای،
و نقش آن
برپرچم خویش انگاشته ای.
از مشعل آزادیت
دود و بوی استخوان سوخته پراکنده است،
و چون عنکبوت هزار بازو
تار نامرئی سلطه خویش
بر خاک و آب و آسمان عالم تنیده ای
و در کنج کنج گیتی
خواب وآرام از چشم آزادگان ربوده ای.
آمریکا،
دیری نبود شنیدم در کوچه پس کوچه های شهر
فریاد انبود مردمان را
مردان خشمگین
خروشان زنان را.
فریاد، فریاد:
".بگذار و بگذر
ایران ما را.
این سرزمین
آزادگان را.
نابود شاید
تسخیر نشاید."
مادر آرش و بومسلم و بابک و ستار
هرگز نخوابد.
بیهوده در کمینگاه
به انتظار مباش .
آمریکا،
از خاطر مبر آن دعای چند هزار ساله را
آن را که گفت:
"هرگز مباد
دست دشمن و دروغ و خشکسالی
بر این سرزمین."
هرگز مباد، هرگز مباد.
زیراک، هر بیگانه ای پای بر این خاک نهاد
چه به زور و زر و یا تزویر
پیشانی و زانو
سر انجام بر خاک نهاد.
آمریکا،
خواهی بدانی که پایان روز کامکاران چونان به سررسید؟
رم را بیاد آر و پارس را
و سلحشوران تازی تبار را.
امام رضا (ع) و پذیرش ولایتعهدی
فراگیری علم و دانش در عرصههای مختلف آن، امری ارزشی و مورد تأکیددین مبین اسلام است. از آنجا که ماهیت تحصیل، «به دست آوردن» است، پس میتوان گفتدائماً با سؤال و پرسش و جستجوگری همراه است، یعنی آدمی با پرسش از یک امر وپیگیری نسبت به آن، به حقیقت آن امر، دست مییابد. باتوجه به این مطلب، نفسپرسشگری و کاوش در جهت تبدیل مجهولات به معلومات نیز به تبع ارزشمندی تحصیل علم ودانش، مورد تأکید شرع و عقل است. قرآن شریف با تأکید بر تحصیل علم، آن را متوقف برسؤال از اهل علم دانسته است. آیه شریفه «فاسئلوا اهل الذکر» یکی از همین آیات استکه دلالت دارد بر این که اولاً اگر چیزی را نمیدانید تفحص و سؤال کنید و ثانیاً ازکسانی که در زمینه سؤال شما تخصص دارند بپرسید تا راه تبدیل مجهول به معلوم را درسترفته باشید.
در این راستا، از طرف یکی از خوانندگان محترم روزنامه آفتاب یزدسؤالی طرح شده که روزنامه مذکور هم ضمن درج آن در شماره 1108 مورخ 18/9/82 در ستونروی خط آفتاب، پاسخ آن را به مراکز فرهنگی ذیربط واگذار کرده، از این روی به حسبوظیفه با ذکر پرسش مورد نظر، به پاسخ آن میپردازیم. سؤال شده است که چرا امام موسیکاظم ـ علیه السّلام ـ در زندان هارون شهید شد، امّا امام رضا ـ علیه السّلام ـولیعهد پسر هارون، مأمون شد؟
باتشکر از پرسشگر محترم و سؤال خوب ایشان در خصوصپاسخ به آن، از باب مقدمه نکاتی به عرض میرسد.
در خصوص اهل بیت عصمت و طهارتمقدمتاً چند نکته قابل توجه است:
افعال آنها بر اساس حکمت و مصلحت است، زیراارتکاب اعمال غیرحکیمانه با مقام امامت سازگاری ندارد.
امام حافظ دین و شریعتنبویه ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. پس هدف ائمه ـ علیهم السّلام ـ حفظ دین واقامه آن است.
تعاند و دشمنی دشمنان و سلاطین جور، در مواردی مانع اجرایاحکام اسلام و یا اقامه حکومت اسلامی توسط آن حضرات میشده است. با نگاهی به سیره وروش عملی آن بزرگواران در تبلیغ دین و حفاظت از کیان مسلمین به این حقیقت میرسیمکه ائمه ـ علیهم السّلام ـ در پیاده کردن اسلام آن طور که خودشان در نظر داشتند وبه مصلحت اسلام و مسلمین هم بود، همیشه مبسوطالید نبودهاند، بلکه با مخالفتها ودشمنیهای سلاطین زمان روبرو بودهاند. و در اغلب موارد سوای ابراز دشمنی با آنها،تهدیدات و عوامل بازدارنده عملی نیز انجام میشده است.
مقتضای چنین وضعیتیاین است که در دوران امر مثلاً بین تقیه و برچیده شدن احکام اسلام، آن بزرگان جانبتقیه را گرفته و آنچه را که مصلحت اسلام و مسلمین در آن است برگزینند. از اینجاستکه ممکن است یک امامی ـ علیه السّلام ـ چیزی را که معتقد نیست (در ظاهر) بپذیرد ویا نسبت به آن سکوت کند تا از این رهگذر اسلام باقی بماند.
بدیهی است چنینسیره و سنتی در روش عملی آن بزرگواران و بلکه هر کس دیگر، مطلوب و مورد تأیید شرع وعقل است.
اکنون با توجه به مقدمه ذکر شده، در خصوص اینکه چرا امام رضا ـ علیهالسّلام ـ ولایتعهدی مأمون را پذیرفت در حالی که امام کاظم ـ علیه السّلام ـ بهوسیله هارون پدر مأمون شهید گردید و اینها همه دشمنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـبودند، باید گفت، پذیرش ولایتعهدی مأمون از سوی امام رضا ـ علیه السّلام ـ از چندزاویه مورد توجه است:
1.اجباری بودن پذیرش ولایتعهدی:
با توجه به روایات واظهارات شریفهای که از آن امام همام ـ علیه السّلام ـ به ما رسیده است، به دستمیآید که پذیرش ولایتعهدی از روی اجبار و علیرغم میل باطنی ایشان ـ علیه السّلامـ بوده است. اکنون به برخی از این روایات اشاره میشود:
یاسر خادم روایت میکندکه امام رضا ـ علیه السّلام ـ هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و در حالیکه عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، اگر فرجمن از این گرفتاری که بدان دچار شدهام با مرگ من حاصل میشود، همین ساعت مرگ مرابرسان.
در روایتی دیگر کسی ازامام ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد که چرا ولایتعهدی مأمون را پذیرفتی؟ امام ـ علیهالسّلام ـ در پاسخ فرمود: یوسف که پیامبر بود از عزیز مصر که مشرک بود درخواست کردکه او را والی و حاکم گرداند، ولی مأمون، مرا که وصی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آلهـ بودم مجبور کرد که ولایتعهدی را بپذیرم.
و در روایتی دیگر آمده است که امام ـ علیه السّلام ـدستهای خود را به آسمان بلند کرده بود و میگفت: پروردگارا تو میدانی که من مجبورو مضطرم، مرا مؤاخذه نکن، چنان که بنده و پیغمبرت یوسف را مؤاخذه نکردی.
حتی وقتی که محمد بن عرفه به آن امام ـعلیه السّلام ـ عرض کرد، ای پسر پیامبر، چه چیزی ترا بر قبول ولایتعهدی واداشت،امام به وی پاسخ داد، همان عواملی که جدّ مرا وادار به ورود در دشوار نمود.
این روایات به خوبی حاکی از عدماختیار امام ـ علیه السّلام ـ در پذیرش ولایتعهدی و نیز غم و اندوه عمیق ایشان ازاین قضیه و بیانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج میبرد که همه دلیل برعدم رضایت ایشان از پذیرش ولایتعهدی است. چنان که همین قضیه درباره امام حسن ـ علیهالسّلام ـ واقع شد.
2.مصلحت در پذیرش
با پیشنهاد پذیرش ولایتعهدی به امام ـعلیه السّلام ـ از سوی مأمون به امام ـ علیه السّلام ـ در موقعیتی قرار گرفته بودکه دو راه بیشتر برای ایشان متصور نبود. یکی رد این پیشنهاد که لازمه آن همانطور کهخود مأمون گفته بود، شهادت آن حضرت و به تبع او، خاصان از شیعه و طرفداران امام ـعلیه السّلام ـ ، و بدیهی است با کشتن امام و یارانش به هدف خود که تثبیت قدرت باشدمیرسید. ضمن آن که با عدم پذیرش امام ـ علیه السّلام ـ زمینه این که مأمون امام ـعلیه السّلام ـ را متهم کند که میخواهد در حکومت او توطئه و اخلال کند و مردم رااز این طریق فریب داده و آنها را نسبت به امام ـ علیه السّلام ـ بدبین کند، به وجودمیآمد و چه بسا با ادعای ظاهری مأمون مبنی بر برگرداندن خلافت به صاحبان اصلی آنکه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میباشند و تبلیغ این ادعا بین مردم، ردّ پیشنهادولایتعهدی از سوی امام، در نظر دیگران قابل پذیرش نبود و چه بسا طریق مخالفت باامام ـ علیه السّلام ـ را پیش میگرفتند و این همان چیزی بود که مأمون به دنبالشبود.
راه دوّم، پذیرش ولایتعهدی بود که هر چند بر این امر مجبور و تهدید شدهبود، فوایدی را هم به دنبال داشت، از جمله:
حفظ جان خویش و دیگر یاران وشیعیان لازم بود و این امر با پذیرش ولایتعهدی محقق شد.
پذیرش ولایتعهدی،تأکیدی بود بر صحت اقرار زبانی و اعتراف عملی مأمون نسبت به این حقیقت که امرخلافت، حق علویان و امام ـ علیه السّلام ـ است. و در واقع قبول ولایتعهدی به معنایاین بود که، خلافت عباسیان غاصبانه است و این مطلب با اعتراف خود مأمون به این کهخلافت حق علویان است، تأکید میشد.
فایده دیگر آن که امام ـ علیه السّلام ـاز اهداف مأمون آگاه بود و نیز مشکلات حکومتی او را میدانست و نیز واقف بود کهمأمون میخواهد از طریق ولایتعهدی امام ـ علیه السّلام ـ ، از طرفی پایههای حکومتغاصبانه خود را تقویت کند و از طرفی با کشاندن امام ـ علیه السّلام ـ در دستگاهحکومتی خود، مشکلات حکومتی خود را به او نسبت دهد و از این رهگذر امام را مسببمشکلات دانسته و بدین وسیله محبت او را از دل مردم بزداید.
از این روی، امام ـعلیه السّلام ـ در ابتدا و طبق میل باطنی خود به ابراز مخالفت نسبت به پیشنهادولایتعهدی و عدم رضایت از مأمون به مردم فهماند که دستگاه مأمون را تأیید نمیکند وراضی به ولایتعهدی نیست و پس از مجبور شدن به سبب تهدیداتی که از ناحیه مأمون درصورت عدم قبول ولایتعهدی به امام ـ علیه السّلام ـ شد، آن حضرت ولایتعهدی را به شرطپذیرفت و فرمود: به شرط آن که «لاآمُر ولا انهی و لا افتی و لا اقضی و لا اُوَلّی ولا اعزلُ و لا اغیّر شیئاً مما هو قائم»؛یعنی به شرط آن که نه امری کنم و نه نهیای، نه فتوایی دهمنه حکمی، نه کسی را به کار گمارم و نه از کار براندازم و آنچه را که پابرجاستدگرگون نکنم. بدینصورت خود را از هرگونه انتسابی به دستگاه حکومت مأمون منزه ساخت وبدین وسیله خط بطلانی بر تمامی اهداف مأمون کشید.
فایده مهم دیگر آن که، دردوران مأمون، شبهات فکری و دینی زیادی توسط زنادقه و ملحدین طرح میشد، به گونهایکه دین و عقیده مردم را نشانه میرفت، از این روی نیاز مبرم مردم به امام ـ علیهالسّلام ـ در چنین موقعیتی ضروری بود تا چراغ راه آنها باشد و آنها را از خطرات اینشبهات نجات دهد و امام ـ علیه السّلام ـ با قبول ولایتعهدی فرصتی بدست آورد تا بهاین مهم بپردازد و همه را از نور وجود خویش بهرهمند سازد. بدیهی است اگر ولایتعهدیرا نمیپذیرفت، چنین موقعیتی دست نمیداد و مردم با انبوهی از شبهات وجریانات منحرففکری و مذهبی میماندند.
امام رضا ـ علیه السّلام ـ توانست در دورانولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشا کند و آنان را به واقعیت و هدفهای نهفتهدر هر اقدامی که مأمون میکرد آگاه میساخت و هر شبهه و تردید را عملاً از بینمیبرد.
نتیجه آن که: فعل معصومین ـ علیهم السّلام ـ بر اساس حکمت ومصلحت اسلام و مسلمین است، و به جهت عصمتی که دارند از این رویه، خارج نمیشوند وهر چه را انجام میدهند عین صواب و حق است، بهترین گزینه در زمان امام علی ـ علیهالسّلام ـ در 25 سال اول بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، سکوت او بود وپس از آن جنگ با معاویه و بهترین گزینه در زمان امام حسن ـ علیه السّلام ـ و باتوجه به شرایط آن وقت، صلح با معاویه بود و خلاصه تنهاترین گزینه مطلوب در زمانامام حسین ـ علیه السّلام ـ قیام بر علیه دستگاه یزیدی بود. و بهترین و تنهاترینطریق مطلوب در زمان امام رضا ـ علیه السّلام ـ هم، همان بود که انجام داد.
منبع:زندگانی سیاسی امام رضا (ع)، جعفرمرتضی عاملی، دفتر انتشارات اسلامی، ناشر کنگره جهانی امام رضا ـ علیه السّلام ـ، چاوّل، 1365، ص 290
ای غریبی که ز جد وپدر خویش جدایی
خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
میلاد مولای صبر و رضا علی بن موسی الرضا بر دوستدارانش تبریک و تهنیت باد
عمل صالح و دوستى آل محمد عن الرّضا علیه السلام
لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العبادة اتکالا على حب آل محمد علیهمالسلامو لا تدعوا حبّ آل محمـدعلیهم السلام لامرهـم اتّکـالاً علـى العبـادة فـانـّه لایقـبل احـدهـمـا دون الاخر
امام رضا علیه السلام فرمود
مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد علیهم السلام رها کنید
و مبادا دوستى آل محمد علیهم السلام را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید
زیرا هیچ کدام از ایـن دو , به تنهایى پذیرفته نمى شود
بحار الانوار,ج 78,ص 348
********************
پنج صفت مهم
عن الرّضا علیه السلام
خمـسٌ مـن لـم تکـن فیه فلاتـرجـوه لشـىءٍ مـن الـدنیـا و الاخـرةمن لم تعرف الوثاقه فى ارومتهو الکرم فى طباعهوالرصانة فى خلقهوالنبل فى نفسهو المخافة لربّه
امام رضا علیه السلام فرمود
پنج صفت است که در هر کس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باشید
ـ کسى که درنهادش اعتماد نبینى
ـ و کسى که در سرشتـش کرم نیابـى
ـ و کسـى که در آفرینشـش استـوارى نبینى
ـ و کسى که در نفسش نجابت نیابى
ـ و کسى که از خدایش ترسناک نباشد
تحف العقـول, ص 446 وبحارالانوار,ج 78,ص 339
*********************
نتیجه رضایت از خدا
عن الرّضا علیه السلام
مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل
امام رضا علیه السلام فرمود
هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهدبود
بحـارالانـوار,ج 78,ص 357
***************
برخورد مناسب با چهار گروه
عن الرّضا علیه السلام
اصحاب السلطان بـالحَذروَ الصـّدّیق بـالتّـواضُعوَ العدوّ بـالتّحـــرُز وَ العامّةبالبشـر
امام رضا علیه السلام فرمود
با سلطان و زمامـدار با تـرس و احتیاط همراهى کن -
وبا دوست با تواضع و فرو تنی -
و با دشمـن بـا احتیـاط و اجتناب -
و بـا مـردم بـا روى خـوش -
بحارالانوار,ج78,ص 356
***************
دیدار و اظهار دوستى با هم
عن الرّضا علیه السلام
تزاوَرُوا تحـابـوا و تصـافحُـوا و لا تحـاشمـوا
امام رضا علیه السلام فرمود
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشیدو دست یکدیگر رابفشارید و به هم خشم نگیرید
بحارالانوار,ج78,ص 347
*************
میانه روى و احسان
عن الرّضا علیه السلام
علیکم بالقَصد فى الْغِنى وَ الْفَقر وَ الْبرّ مِن القلیل و الکثیر -فان الله تبارک و تعالـى یعظم شقّة التـَّمرة حتـى یـَأتـى یـَوْم الْقیمة کجبل احـد -
امام رضا علیه السلام فرمود
بر شما باد به میانه روى در فقـر و ثروت -ونیکى کردن چه کم و چه زیاد -زیرا خـداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نمایـد که ماننـدکـوه احد باشد -
بحارالانوار, ج 78,ص 346
*************************
بهترین اعمال بعد از واجبات
عن الرّضا علیه السلام
لیـس شـَىء مِـن اْلاعْمـالِ عنـد الله عزّوجلّ بعدَالفـرائض أفضل مِن إدْخـالِ السُّرور علَى المؤمن
امام رضا علیه السلام فرمود
بعد از انجام و اجبات، کارى بهتر از ایجاد خـوشحالى براى مومن، نزد خداوند بزرگ نیست
بحارالانوار, ج 78,ص 347
**************
نتیجه خدمت به مؤمن
عن الرّضا علیه السلام
مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة
امام رضا علیه السلام فرمود
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد
5. استراتژی توزیع مجدد
7. نظریه شومپیتر (1950-1870):
جوزف شومپیتر اعتقاد داشت ماشین سرمایهداری علاوه براینکه قادر است نرخهای بالای رشد اقتصادی تولید کند, بلکه میتواند ضررهای اجتماعی آن را نیز جبران نماید. او قلباً از جامعه مدنی سرمایهداری خالص, لذت میبرد و آن را تایید میکرد. با این وجود او نیز رکود و فروپاشی سرمایهداری را باور داشت. او تحلیلش را اینگونه آغاز میکند که یک اقتصاد در تعادل ایستا قرار دارد و ویژگی آن یک ”جریان دوری“ است که برای همیشه تکرار میشود. در این سیستم اقتصادی, هر بنگاه در تعادل رقابتی کامل قرار دارد که هزینههای آن دقیقاً معادل درآمدهای آن است و سود صفر است. فرصتهای سود وجود ندارد و خانوادهها نیز همچون یک بنگاه در چنین حالتی به سر میبرند.
- اصلاح نظام مالیاتی
نظام مالیاتی در کنار شبکه بانکی، سهم زیادی در اصلاح فرهنگ اقتصادی دارد. عدالت باید مبنای نظام مالیاتی باشد. اما نظام مالیاتی عادلانه را باید با قدرت اجرا کرد. با اصلاح نظام مالیاتی حتی می توان مشکل مسکن را به نحو قابل ملاحظه ای تخفیف داد. در کشورهای صنعتی، مالیات بر درآمدهای بادآورده، مانند مالیات بر درآمد ناشی از افزایش قیمت مسکن، کاملاً معمول است. ما به التفاوت قیمت مسکن در دو معامله متوالی مشمول مالیات بر ثروت های بادآورده است که حتی 45درصد از آن را اخذ می کنند.
8- تأمین اجتماعی و ضرورت یارانه ها
این تصور که با حذف یارانه ها و تخصیص منابع بر اساس قیمت های بازار می توان به توسعه اقتصادی دست یافت اساساً مبنای علمی ندارد. بقای نظام های سیاسی و اقتصادی به حمایت از اقشار آسیب پذیر است. تعادل اقتصادی در بلند مدت متکی به اقتدار سیاسی است که چیزی جز تعلق آحاد جامعه به نظام نیست. این تعلق حاصل نمی شود مگر با اثبات این امر که نظام سیاسی قانونمند و حامی حقوق افراد و شرکت ها و در عین حال تکیه گاهی برای اقشار آسیب پذیر است. فراموش نکنیم که اتحادیه اروپا سالیانه بیش از 90 میلیارد دلار فقط به تولید کنندگان محصولات کشاورزی یارانه می دهد. البته اصلاح الگوی یارانه ها به ویژه برای بهینه سازی مصرف انرژی و برای تصحیح الگوی مصرف کاملاً ضروری است اما پرداخت یارانه به قصد حمایت از اقشار آسیب پذیر و ایجاد تعادل های اجتماعی و سیاسی و فراهم کردن زمینه های توسعه نیروهای انسانی از اصول اساسی در مدیریت نظام های اقتصادی است.
9- توجه بیشتر به ماهیت طرح های سرمایه گذاری
کشورهایی همچون کشور ما باید در تدوین سیاست های سرمایه گذاری سعی کنند حتی المقدور از پروژه های بسیار بزرگ با سرمایه بری و ارزبری زیاد اجتناب کنند. اگر پروژه ای را اجرا کنیم که فن آوری های به کار رفته در آنها را نتوان با تکیه بر توانایی های علمی و صنعتی کشور توسعه داد به زودی آن پروژه ها به مرحله زیان دهی خواهند رسید. رشد فن آوری موجب افزایش کارایی و کاهش هزینه هاست و لذا کشورهایی که قادرند آن فن آوری ها را توسعه دهند در رقابت از ما پیشی می گیرند و لذا زیان دهی سرمایه گذاری های انجام شده شروع خواهد شد. از این رو بهتر است در حوزه هایی سرمایه گذاری کنیم که فن آوری متوسط دارد به شرط آنکه توسعه آن فن آوری ها در توان علمی و صنعتی کشور باشد.
10- دموکراسی و توسعه اقتصادی
از دیدگاه اقتصادی تاثیر نوع حکومت بر روند توسعه را باید با توجه به معیار عقلانی بودن الگوهای تخصصی منابع جستجو کرد. تاثیر حکومت های دموکراتیک بر رشد اقتصادی آن است که اتلاف منابع را به حداقل می رسانند و تخصیص منابع انسانی و مادی را بهینه می کنند زیرا نهاد های ملی و مستقل به راحتی می تواند عملکرد دستگاه های دولتی را زیر نظر داشته باشند و آنها را از افراط و تفریط در تخصیص منابع دور کنند. دموکراسی به معنای صحیح آن تنها راه حل ممکن برای افزایش کارایی دولت است، زیر چه بسا پروژه های عظیم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که هیات حاکمه بدون ملاحظه منابع بلندمدت ملی و صرفاً با توجه به ملاحظات کوتاه مدت در اولویت قرار می دهند. فقط با پاسخگویی واقعی هیات حاکمه و وجود نهادهای نظارتی مستقل که هر دو از لوازم دموکراسی است می توان سرمایه گذاری ها و عملکرد دولت ها را در راستای منافع ملی هدایت کرد.
عوامل موثر در کار کردن
انسان فعالیتهای مختلفی انجام میدهد. برخی از این فعالیتها جنبههای اختصاصیتر بخود میگیرند و برخی فعالیتهایی عمومی هستند. برخی از این کار کردنها تحت عنوان شغل فرد یاد میشوند. در هر حال در هر لحظه که انسان کار انجام میدهد، عوامل متعدی شیوه عمل و نتیجه حاصله را تحت تاثیر قرار میدهد. برخی از این عوامل تاثیرات مفید و موثری روی شیوه عمل و نحوه فعالیت او بر جای میگذارد و برخی دیگر به صورت عامل بازدارنده عمل میکنند و یا سرعت عمل فرد را کاهش میدهند.
هماهنگی تواناییهای فردی با ویژگیهای کار
گسترش ظرفیت تولیدی درکشورهای در حال توسعه ممکن است با سه مانع روبرو باشد.
اول، بعید نیست سرمایه گذاری بخش خصوصی به میزان مطلوب انجام نگیرد. البته د راین جا دولت می تواند با انجام این سرمایه گذاری ها این کمبود را جبران کند. ادامه مطلب...