آیا اعتیاد به اینترنت از موانع پیشرفت و اتلاف وقت نیست؟
اعتیاد به اینترنت ایا ممکن هست ؟
آیا امکان دارد کسی به استفاده از اینترنت معتاد شود؟ پاسخ مثبت است. عنوان "اعتیاد به اینترنت" یک برداشت کلی و اصولاً به استفاده مستمر از اینترنت اطلاق میشود و امکان دارد دامنه نتایج آن به کم خوابی، به خطر افتادن موقعیت شغلی و دگرگونی در روابط خانوادگی و اجتماعی منجر شود.
مقالهای که توسط کارول پوترا در مجله سایکالوژی تودی به چاپ رسیده با داستان یک دانشجوی دانشگاه به نام دان شروع میشود که سال اول را با میانگین نمرات 3 و نیم به پایان رسانیده بود. او در سال دوم مجبور شد در خوابگاه دانشگاه مشترکاً با دانشجوی دیگری زندگی کند که مدام مشغول بازی با کامپیوتر بود. نمرات او پس از مدتی به کمتر از یک و نیم رسید و دوست دخترش او را ترک کرد. زندگی دان سوژه کتاب تازه کارول پوترا با نام Caught in the Net است. او تصمیم دارد مسائل روانی معتادان به اینترنت را به مردم آموزش دهد. او میگوید رهایی از مشکلات زندگی با پناه بردن به اینترنت حل نشده و به آن باید به عنوان چاره موقتی برخورد کرد. هنگامی که یک معتاد به اینترنت در انتهای شب سرانجام دست از کامپیوتر میکشد و آن را خاموش میکند مشکلات واقعی به سراغ او میایند. در این زمان رویارویی با آنها بسیار سخت تر و آثار افسردگی عمیق تر به نظر میرسند. با سیاه شدن مانیتور تنهایی و گناه عدم توجه به اطرافیان بیشتر احساس میشود. در این هنگام شخص معتاد به اینترنت مانند معتادان به الکل برای رهایی از مشکلات مجدداً به سمت اینترنت کشیده شده و همه درها را به جز اتاقهای گفتگو بسته میبیند. از نشانههای دیگر اعتیاد فراموش کردن قرارهای ملاقات، عدم توجه به وضع ظاهری و بهداشت شخصی و بروز حالتهای عصبی در گفتگوهای دوستانه میتواند باشد. رویاها و خیالپردازیهای شخص معتاد به نوعی با اینترنت رابطه دارند و مچ دست اغلب آنها درد میکند، دروغ میگویند، اعتیاد خود را انکار میکنند، غذا خوردن به موقع را فراموش کرده و معمولاً در مقابل کامپیوتر به خوردن میپردازند.
تقریبا 5 تا 10 درصد استفاده کنندگان از اینترنت دچار مشکل اعتیاد هستند و جای تعجب نیست که این نسبت در میان مصرف کنندگان مشروبات الکلی و قماربازان نیز دیده میشود. 2 تا 3 درصد از میان 10 درصد معتادان به اینترنت آن را به صورت غیرطبیعی و بیش از حد معمول استفاده میکنند. آنها ساعتهای طولانی از اوقات خود را به بازدید از سایتهای گوناگون و گفتگوهای بیهوده در چت روم می گذرانند. نتایج مطالعات اخیر دکتر دیویس پژوهشگر دانشگاه یورک روی گروهی از دانشجویان نشان میدهد علت اعتیاد به اینترنت در بسیاری از آنها دستیابی به راهی برای سرکوب اضطرابها و تنش های زندگی بوده است. به گفته دکتر دیویس احتمال اعتیاد به اینترنت در میان افراد منزوی و گوشه گیر و کسانی که در ارتباطات اجتماعی و بین فردی خود مشکل دارند بیش از دیگران است. دیویس در انتهای بررسیهای خود نتیجه گیری میکند اگرچه استفاده از اینترنت در دریافت اطلاعات جدید بسیار سودمند است اما از آن نباید برای فرار از مشکلات زندگی استفاده کرد.
اعتیاد به اینترنت پدیده بسیار جدیدی است و هنوز بسیاری با آن کاملاً آشنا نیستند. عدهای معتقدند نمی توان استفاده مستمر از اینترنت را با اعتیاد به مواد مخدر، الکل و یا حتی سیگار مقایسه کرد. روانشناسان و پزشکان کلینیکهای درمانی کمتر از ده سال است که به مشکل اعتیاد به اینترنت توجه نشان دادهاند و بسیاری از متخصصان هنوز در گروه بندی آن با سایر موارد اعتیاد اختلاف نظر دارند. برداشت عمومی جامعه از اعتیاد به اینترنت بر آن است که مردم با میل خود به سراغ اینترنت میروند در حالیکه اعتیاد به موارد دیگر چندان ارادی و با تصمیم قبلی نیست.
نتایج تحقیقات دانشگاه پیتسبورگ بر روی 500 استفاده کننده اینترنت نشان داده است کسانی که به اتاقهای گفتگو و بازدید از سایتهای مختلف، ایمیل و خرید از شبکه وابسته هستند علایم بالینی شبیه معتادان به الکل و یا مواد مخدر از خود نشان دادهاند و بسیاری از آنها اگر چه از بیخوابی رنج میبرند، اما توانایی دوری از کامپیوتر را ندارند. آنها همیشه خسته به نظر میرسند و روابط آنها با اطرافیان و جامعه به حداقل رسیده و عصبی هستند. مهمترین ویژگی معتادان به اینترنت مانند دیگر موارد اعتیاد عدم قبول واقعیت وابستگی روحی به اینترنت است. آنها همواره تلاش میکنند تا اتلاف ساعتهای متمادی از عمر خود در مقابل کامپیوتر را کاملاً عادی جلوه داده و آن را توجیه کنند. اینترنت در واقع مانند الکل و قمار راه گریز از دنیای واقعی است. بیشترین اوقات معتادان در اتاقهای گفتگو و بازیهای کامپیوتری میگذرد. سایتهای خبری، خرید و ایمیل از دیگر مواردی هستند که بیشتر معتادان در آنها به وقت گذرانی مشغول هستند.
برای تشخیص معتادان اینترنت باید رفتار آنها به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. معمولاً معتادان به اینترنت کنترل زمان را از دست داده و کاملاً ارتباط خود را با دنیای خارج قطع میکنند. پسران جوان و زنان میانسال بیشترین معتادان اینترنت را تشکیل میدهند. بسیاری از جوانان تا دیر وقت از اینترنت استفاده میکنند و اگر به تحصیل اشتغال داشته باشند اغلب تکالیف درسی آنها ناتمام باقی میماند.
به عقیده برخی از روانپزشکان آثار اعتیاد به اینترنت در افرادی که در اثر رویارویی با مسائلی مانند طلاق، بیکاری، عدم توجه والدین و مشکلات مالی و حقوقی ضربه روحی خوردهاند بیشتر به چشم میخورد. از اعتیاد به اینترنت با عنوان IAD نام برده میشود و نسبت معتادان حدود 2 تا 5 میلیون در ازا هر 50 میلیون استفاده کننده معمولی است.
مرگ یک جوان چینی در چند سال پیش پس از سه روز استفاده بی وقفه از کامپیوتر و یا ماجرای پدری که فرزند نوزاد خود را در وان حمام گذاشت و تصمیم گرفت تا پر شدن وان به سراغ ایمیل هایش برود از نمونههای روشن اعتیاد به اینترنت است و چنین نمونههایی روانشناسان و بسیاری از مردم جهان را متوجه شیوع نابهنجاری و بیماری جدیدی کرده است که باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
پرفسور کیمبرلی یانگ استادیار پیشین دانشکده روانشناسی برادفورد از اولین کسانی است که استفاده بیش از حد به اینترنت را در گروه اعتیاد قرار داد. مطالعات او در سال 1994 با بررسی در رفتار بیش از 500 استفاده کننده از کامپیوتر انجام شد. او در مطالعات خود از شرکت کنندگان در بررسی میخواست به 8 سئوال جواب دهند تا او بتواند نسبت وابستگی آنان به اینترنت را تشخیص دهد. یکی از سئوالات این است: آیا پس از قطع ارتباط با اینترنت در خود نشانههای افسردگی، سرخوردگی و یا عصبانیت میبینید؟ که 3 جواب مثبت نشاندهنده اعتیاد به اینترنت بود.
یافتههای دکتر کیمبرلی یانگ حاکی از عدم توانایی معتادان به اینترنت در مقابله با مشکلات روزمره است. او میگوید افراد خجالتی بیشتر در معرض اعتیاد قرار دارند و مسائل فردی مانند کمرویی سبب میشود تا اینگونه افراد جهت فرار از حقایق در دنیای خیالی اتاقهای گفتگو هیچگاه نگران قیافه و وضع ظاهر و محیط خانوادگی نبوده و بتوانند با مردم سراسر دنیا بدون آشکار کردن موقعیت خود ارتباط برقرار نمایند. زنان خانه دار و معمولاً دانشجویان جدید دانشگاهها در شهرهای به دور از خانواده و غریب از اولین قربانیان اعتیاد به اینترنت هستند.
درمان و کمک به معتادان اینترنت در حال حاضر در مراحل ابتدایی قرار دارد و تحقیقات کامل روشهای معالجه روان درمانی چندانی در دست نیست. تعدادی کتابچه و جزوه خود درمانی توسط انستیتوهای بهداشتی به چاپ رسیده که نمیتوانند به رفع اعتیاد کمک کنند. جای تعجب نیست اگر گفته شود تعداد بیشماری از گروههای پشتیبان کمک به معتادین خدمات خود را در اینترنت قرار دادهاند.
همانند روشهای موجودی که در ترک اعتیاد سیگار، مواد مخدر، مشروبات الکلی و قمار به کار میرود متخصصان به قطع ناگهانی از اینترنت اعتقاد ندارند اگر چه تجویز اینگونه درمان در برخی قابل اجرا است ولی اکثر معتادان به دلایل گوناگون مانند انجام و اتمام پروژههای درسی دانشآموزان و دانشجویان و کارمندان قادر به ترک ناگهانی اینترنت نیستند.
قدم اول برای کسانی که تصمیم دارند بدون کمک روانپزشکان و روان درمانگران خود راساً به کم کردن ساعات استفاده از اینترنت اقدام کنند شناخت عمق وابستگی به اینترنت است. در این مرحله انکار اعتیاد نقش عمدهای در ترک آن بازی خواهد کرد. پس از آن باید به قول و قرارهای شخصی پرداخت و مدت و زمان استفاده روزانه از اینترنت را محدود و آن را جداً دنبال کرد. قدم بعدی یافتن جایگزین مناسب جهت اینترنت است. بازگشت به گذشته و مقایسه آن با حال نشان خواهد داد که کدام فعالیت خانوادگی و اجتماعی و شخصی مانند گذراندن وقت با همسر و فرزندان، دوستان، ورزش، مطالعه و خواب جای خود را با اینترنت تعویض کردهاند.
مقابله با مشکلاتی مانند خاطرات بد گذشته، جدایی، مسائل مالی، تنهایی، بیکاری و استرسهای ناشی از کار با روی آوردن به اینترنت و چت روم از بین نخواهند رفت. شناخت نقاط ضعف و قدرت هر شخص جهت ترک اعتیاد کاملاً به آمادگی روحی وابسته است و مراجعه به پزشک و در میان نهادن مشکلات شخصی و خانوادگی با وی کاملاً ضروری به نظر میرسد و نباید از آن غفلت کرد.
متاسفانه کتابهای مرجع فراوانی در مورد اعتیاد به اینترنت به چاپ نرسیده است. کتابهای زیر از معدودی است که اعتیاد را مورد بررسی قرار دادهاند.
خلاصه ای از موانع رشد یک فرد در جامعه
انسان در یک خانواده متولد میشود. مغز یک طفل توسط متولدین قبل از او شکل گرفته و برنامه ریزی میشود. یک کودک قبل از اینکه مراحل کسب آموزش در دبستان را شروع کند از روش ورفتار دیگر افراد خانواده سرمشق میگیرد. رفتار بعضی از افراد برایش الگو میشود که هیچگاه آن را فراموش نخواهد کرد.
در جوامعی که قدرت در دست یک فرد از افراد خانواده است از کودک انتظار حرف شنوی میرود. کوچکتر باید مطیع و فرمان بر آنهایی باشد که قبل از او در آن خانواده متولد شده اند. آن ها برای بچه استقلال قائل نمی شوند. بزرگترها خود را مسئول حفاظت کوچکترها میدانند. از کوچکترها انتظار نمیرود که خودشان کسب تجربه کنند. فرزندان موظفند تا به والدین خود تا زمان مرگ احترام بگذارند و از آن ها حرف شنوی داشته باشند، حتی اگر کلام والدین را منطقی ندانند. کوچکتر حق تبادل نظر با بزرگتر را ندارد. در چنین جوامعی کودک رشد فکری و اجتماعی کمتری دارد.
در جوامعی که در خانواده قدرت در دست یک فرد نیست امکان رشد فکری و استقلال در کودکان و نو جوانان بیشتر است. استقلال فردی از همان دوران کودکی به آنها آموزش داده میشود. به اطفال اجازه تبادل نظر داده میشود. کودکان و نو جوانان در بحث های خانوادگی شرکت میکنند و به نظراتشان اهمیت داده می شود. در چنین جامعه ای رشد شخصیت در کودک شکل خواهد گرفت.
با رفتن به دبستان کودک اولین قدم را به درون جامعه بزرگتر از خانواده میگذارد. او دیگر کمتر با والدین، بزرگترها و فرهنگ خانواده کار دارد. محیط جدید آمادگی و ظرفیت ذهنی جدیدی برای فراگیری او فراهم می کند. طفل مجبور میشود به میزانی فراگیری های خانوادگی خودش را با آموخته های دوران جدید جابجا کند. اما خیلی از آداب و رسوم خانوادگی هرگز از ذهنش خارج نخواهد شد و آنها را- خوش ویا ناخوش – در تمام طول زندگی با خود حمل خواهد کرد.
روش آموزش در جوامع مختلف و اثرات آن بر ذهن وفکر کودکان و جوانان متفاوت است و تاثیر بسزایی در شکل دادن به یک آینده ایدال دارد.
در بعضی از جوامع حاکمیت مطلق در شیوه آموزش در دست معلم و مسئولین مدرسه است. در کلاس درس این معلم است که گوینده است. دانش آموز باید شنونده و مجری تکالیف داده شده باشد. شاگرد مدرسه حق سوال ندارد و در قبال هر نوع کوتاهی در انجام تکالیف تنبیه خواهد شد. تنبیهات میتواند جسمی و یا روحی همراه با تحقیر باشد. گاها والدین نیز برای تبادل نظر به دبستان دعوت میشوند. در این صورت والدین بیشتر در طرف مربیان مدرسه قرارمیگیرند. کودک باید تنبه شود زیرا که کودک است. او باید یاد بگیرد که همیشه مطیع باشد. کودک ونوجوان باید فراموش نکنند که همیشه حق با مسئولین مدرسه است.
در چنین جامعه ای استعداد اطفال و نوجوانان سرکوب و آینده روشنی برایشان متصور نیست.
در سیستم آموزشی جوامع مدرن و پیش رفته نوجوان حق سوال از معلم را دارد و صاحب نظر است. اگر اشتباه کند تنیه نخواهد شد بلکه به شیوه بهتری آموزش خواهد دید. والدینش برای پیگیری و پیشرفت آموزش به مدرسه دعوت خواهند شد. والدین در حل اختلافات یک رابطه فعال با مربیان مدرسه بر قرار می کنند. آن ها جانب کسی را میگیرند که منطقی حرفش را بیان میکند. آگر لازم باشد از فرزندشان در مقابل مربیان دفاع خواهند کرد.
در چنین جوامعی رشد فکری و جسمی نوجوانان به مراتب بالاتر است.
بعد از دوران تحصیل فرد مستقل از خانواده و مدرسه خواهد شد. او بطور کلی در جامعه غرق میشود. شاغل میشود و در موسسه ای مشغول کار حواهد شد. او اکنون مقدار زیادی از فرهنگ و آموخته های دوران زندگی در خانواده و آموزش های مدرسه را در ذهن خود ضبط کرده و در صورت لزوم آن ها را بکار می گیرد .
در بعضی از جوامع حاکمیت در دست یک حاکم خود رای و مقتدر است. او خودش برای مردم قانون وضع میکند. در سیستم حکومتی او نمایندگانی از طرف مردم وجود ندارند. اگر هم داشته باشند انتصابی میباشند. اگر هم قانونی توسط نمایندگان وضع شده است براحتی آن را ملغی میکند. اگر انتخاباتی در چنین جوامعی برگزار شود یک انتخابات نمایشی خواهد بود. حاکم از قبل مشخص میکند که چه کسی در انتخابات پیروز شود. در چنین جوامع است که انقلاب معنی پیدا میکند. چرا که حاکم به هیچ ترتیب حاضر نیست تا جای خودش را با شخص لایق تری عوض کند. در چنین اجتمایی رشد افراد سرکوب و جامعه نیز دچار عقب ماندگی میشود.
در جوامعی که حاکم با رای مردم انتخاب میشود انقلاب معنی ندارد. انتخابات بدون دخالت حاکم و با رای مستقیم مردم انجام خواهد شد. لذا حاکم مجبور است که به سود جامعه و در مسیر پیشرفت آن حرکت کند. در غیر این صورت از کار برکنار خواهد شد.
ذهن یک فرد در تحت هر حاکمیتی که باشد همیشه پر از خاطرات از زمان زندگی در خانواده، در مدرسه، محل کار و جامعه ای که در آن زندگی کرده است میباشد. ممکن است با جابجا شدن آن فرد از درون یک جامعه به درون یک جامعه دیگر تغییراتی در محتوای ذهنی او پیش بیاورد اما فرهنگ و رسم و رسوم آموخته در خانواده و جامعه خود را فراموش نخواهد کرد. او به خیلی از فرهنگ و سنت هایی که آموخته است و در ذهن خود دارد احترام میگذارد.
تنها جوامعی که قادرند مغز یک انسان را کاملا شست وشو و تغیر بدهند و از او موجود دیگری بسازند فرقه ها – سکت ها – هستند.
جامعه فرقه ای از مخربترین و وحشتناکترین جوامع بشری است. در چنین جامعه ای انسان هیچ توانایی و امکان رشد فکری و اجتمایی ندارد.
در فرقه انسان را بی هویت میکنند و به اوهویت فرقه ای میدهند. مغز را از معرفت و آگاهی تهی میکنند. آزادی را از انسان میگیرند.
اعضای یک فرقه در داخل یک چهارچوب بسته فکری و با ذهنیت های دور از واقعیت زندگی میکنند. از تحولات و تغییرات در جوامع دیگر بی خبرند. از عشق و عاطفه بدور هستند و بذر کینه و نفاق در درونشان افشانده اند. زبان و فرهنگ فرقه ای دارند. براحتی انسانهای دیگر را ترور میکنند. فرقه ها در این زمان زندگی نمیکنند. افکارشان واپسگرایانه و متعلق به این دوران نیست.
یک عضو فرقه حق تشکیل خانواده ندارد. ارتباط با نزدیکان و فامیل برایش ممنوع است. صحبت و همفکری با دیگر اعضای فرقه برایش تابو است.
عضو فرقه از همان هوایی استنشاق میکند که ما میکنیم. اما هوایی که او بدرون میدهد باعث تصفیه خون نمیشود. شاید او هم گلی را ببوید که ما می بوییم اما او بوی آنرا استشمام نمیکند. ممکن است صدایی را بشنود که ما میشنویم اما معانی دیگری در ذهن او ایجاد می کند. ممکن است از عشق و عاطفه با او صحبت شود اما عشق برایش مفهومی جدا از عشق در جامعه عادی دارد. عضو فرقه احساس ندارد: دیدن، بوییدن، شنیدن، لمس کردن برایش ممنوع است. مغز او را از وجود تمامی این خواص انسانی تخلیه و آنرا پر از کینه و نفرت کرده اند.
در روابط فرقه ای تمامی محتویات ذهن یک فرد را که از روابط خانوادگی، دوران تحصیل، کار و جامعه ای که در آن زندگی کرده باقی مانده کاملا ثخلیه مینمایند. این رهبر فرقه است که کنترل مغز و جسم یک عضو را در دست خود دارد.
موانع پیشرفت از نظر رییس جمهور
تفرقه
سستی
آسیب پذیری فرهنگی
عدم شناخت دشمنان و توطئههای آنها
عدم دفاع جانانه در مقابل هجوم دشمنان
از دست دادن خودباوری ، شجاعت ، ابتکار و خلاقیت
از دست دادن فرصتها
بیکاری یکی از بزرگترین موانع پیشرفت ایران
مشکل بیکاری مهمترین مشکل کشور و از عوامل عدم پیشرفت در جامعه ما؟
چگونه باید ایجاد اشتغال کرد، چگونه می توان مشکل بیکاری جوانان که امروز به مهمترین مشکل کشور تبدیل شده است، را حل کرد؟ آیا دولت باید بیکاران را جذب کند و برای آنها ایجاد اشتغال کند؟ آیا به غیر از دولت و بخش دولتی از راه های دیگری نمی توان برای جوانان کار ایجاد کرد؟به اعتقاد کارشناسان و متخصصان، در شرایط فعلی کشور، بهترین روش ایجاد اشتغال و حل مسئله بیکاری، توسعه و گسترش فرهنگ کارآفرینی در جامعه است. زیرا یکی از علل اصلی رشد نرخ بیکاری در کشور ما، توسعه نیافتگی فرهنگ کار و کارآفرینی در جامعه است و اینکه مردم و حتی تحصیل کرده ها و فرزندان خانواده های متمول هم دنبال این هستند که ازطریق بخش دولتی کسب و کاری برای خود ایجاد کنند