پرده سفید - پرسش مهر 16
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرسش مهر 16
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید دیروز : 8
  • کل بازدید : 293637
  • تعداد کل یاد داشت ها : 52
  • آخرین بازدید : 103/2/1    ساعت : 3:33 ص
ارسال شده در پنج شنبه 87/8/16 ساعت 3:54 ع توسط اسماعیل آرمیون

پرده ی سفید

به نام خدا

وقتی پرده ی سفیدی بر سردر خانه ای به نام زیبای حسین تو را به سوی خود می خواند ،آن هنگام که صدای چاوش خوان السلام علی الحسین ع را نیروبخش حنجره ونوازش دهنده ی گوشهای شنوایی می کند که دل به نور بسته اند و طلب عشق حقیقی می نمایند ، اشک به رفتن وشستن می شتابد واز غبارروبی مشتاقانه و شتابان برای سفری معنوی با تو سخن می گوید. چه کسی از دل شکسته تو باخبر است؟ کدام غریبه می داند که تو را در سر هوای پرکشیدن به کجاست؟ این رفیق شفیق وهمدم خلوت علی ع است که امروز هم به یاری و همدلی با تو چمدان سفر می بندد وآب پشت پای دلت می ریزد وآن زمزمه ی آهنگین وآتشین همراه خود را از حنجره ی ضعیفت که از خفقان فضای پدید آمده از جورشیطان نفس سر داده است بدرقه ات مینماید وگاه تا پای قطار با تو می آید. به کجا که نمی رود این دل،آه که چه غبطه می خوری به حال کربلایی وصدبار آرزو می کنی کاش تو را هم به عنوان خادم زوارالحسین و بدون گذر نامه ی معمول و صوری بلکه با امضای ناخدای کشتی نجات ثبت نام می کردند و از روزمرگی و ماتم زدگی ناشی از بهت و حیرت ناشی از مشاهده ی خود ودیگرانی که بعضاً شباهت به مسخ شدگان دارند اوقاتی را فاصله می گرفتی و در خلوت سپیده دمان که هوای پاک معنویت و صداقت براثر ناله ی شب زنده داران آماده ی تنفس بود. استشمام می کردی عطر عاشقی را وبا چند نفس عمیق و ورزش روح و جسم توأمان درب منزلی را می زدی که مطمئن بودی گشوده خواهد شد. آن وقت با سلام گرمی که حرارتش در گرمای اشکهایت مجسم می شود ، اذن دخول میگرفتی و بغض می شکستی واشک عزا می ریختی و به محضر مولایت عرض می کردی که ای زینت نام عابدان ، سرور سجده کنندگان به درگه حق  یا علی ابن الحسین و ای زینت پدر و وارث بلاغت کلام علوی ، آمده ام تا بگویم شما غریب نیستید ومحبین بسیاری سعی در کسب نشان از شما دارند و با ادب واحترام از آن برگزیدگان می خواستی که برگوشه ی شال عزایت و چادر و پیراهن مشکی که برتن نموده ای مهر قبول بزند وآن لحظه باز با نفسی دیگر ریه ات  راطراوت می بخشیدی از عطر حسین بابوی سیبی که به مشامت   می رسید و اشکی که می رفت آن را تا عمق وجودت جاودانه سازد. آری خوب می دانی که این گونه نفس گرفتن است که بغض وکینه نسبت به دشمنان آل علی (ع) را در تو جاودان می سازد و محبت ایشان را پایدار ، پس دم را غنیمت می دانستی و با زمزمه ی دعای عهد ، گام بر می داشتی به سمت بین الحرمین و بعد از به جا آوردن ادب و زیارت درحرمین شریفین حرف دل می گفتی با مولایت حسین (ع) و دعا می کردی اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد ومماتی ممات محمد وال محمد.

 

                                                                                                تهیه و تنظیم : اسماعیل آرمیون

                                                                                                     محرم1429 هجری قمری

 





مطلب بعدی : راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران 1