راههای رسیدن به پیشرفت (قسمت سوم) - پرسش مهر 16
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرسش مهر 16
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید دیروز : 5
  • کل بازدید : 293683
  • تعداد کل یاد داشت ها : 52
  • آخرین بازدید : 103/2/4    ساعت : 6:27 ع
ارسال شده در سه شنبه 86/12/14 ساعت 5:48 ع توسط اسماعیل آرمیون

بخش دوم

علل و عوامل بازدارنده  ی پیشرفت و تعالی همه جانبه

در صد سال اخیر ، کسانی که در باره ی موانع پیشرفت جامعه سخن گفته اند ، معمولاً عامل و عواملی که مانع پیشرفت جامعه شده را به دو بخش تقسیم کرده اند:

1- مداخله ی کشورهای خارجی ، استعمار و انواع و اقسام سلطه طلبیها

2- رژیم های سیاسی حاکم

کسی نمی تواند وجود این دو عامل را انکار نماید . اما مسئله ای که مهم تر از این دو عامل است وضع فرهنگی مردم است. به تعبیر دیگر آسیب شناسی فرهنگی مردم ایران ، و اینکه به لحاظ  فرهنگی ، چه امور نامطلوبی در ذهن و ضمیرشان راسخ شده است.

گاه وقتی گفته می شود که ما باید عوض شویم یعنی تا ما رفتار اخلاقی سالمی نداشته باشیم وضعمان بهبود پیدا نمی کند. و این نکته گفته می شود سود "سرانجام همه "، در اخلاقی زیستن است.اما وضع فرهنگی و این اخلاقی زیستن به یک سری نگرشهای ذهنی هم بستگی دارد که باید به این نگرشهای ذهنی پرداخت :

نگرشهای ذهنی اموری هستند که آگاهانه  یا  ناآگاهانه در ما راسخ شده اند. و ما در همه ی کنشها و واکنشها تحت تأثیر این نگرشها هستیم که لزوماً جنبه ی اخلاقی هم ندارد و برای تغییر آنها نباید رفتار اخلاقی ما تغییر کند.بر عکس این نگرشها هستند که اخلاق ما را به سمت ناسالمی می کشند. آن بخش از مسائل فرهنگی که به نگرش ایرانیان مربوط می شود به شرح زیر است :

1- پیش داوری

اولین خصوصیتی که در ما وجود دارد ، پیش داوریهای فراوان نسبت به بسیاری از امور است. اگر هر کدام از ما ، به درون خودمان رجوع کنیم ، پیش داوریهای فراوان می بینیم. این پیش داوری ها در کنش و واکنشهای اجتماعی ما تغییرات منفی زیادی دارد. معمولاً وقتی گفته می شود پیش داوری ، بیشتر پیش داوری منفی مدّ نظر است. ولی آوار مخرب آن منحصر به پیش داوری منفی نیست.

پیش داوریهای مثبت هم آوار مخرب خود را دارد. از جمله خوش بینی های نابجا که نسبت به برخی افراد و قشرها و لایه های اجتماعی داریم.

2- جزمیت و جمود

نوعی جزمیت (دگماتیسم ) و جمود در ما ریشه کرده است. آنچه که در ما وجود دارد که از آن به جزم و جمود تعبیر می شود این است که باور ما یک زمینه دارد. یعنی ممکن است که ما معتقد باشیم که فلان گزاره درست است این سالم است اما اگر معتقد باشیم که فلان گزاره محال است که درست نباشد این محال است. انسان را تبدیل به یک انسان دیگری می کندو ما کمتر می شود به چیزی معتقد باشیم و یک محال است منضم به این اعتقادمان نباشد.

 به تعبیر دیگر وقتی ما یک عقیده داریم  که فلان گزاره صحیح است یک عقیده ی دوم داریم که گریز ناپذیر است که فلان گزاره صحیح نباشد.

3- خرافه پرستی

ویژگی دیگر ما خرافه پرستی است . هم خرافه در بافت دینی و مذهبی و هم در بافتهای غیر دینی و مذهبی. خرافه در بافت مذهبی یعنی چیزی که در این نبوده و در آن وارد شده است. خرافی به معنای باورآوردن به عقایدی که هیچ شاهدی به سود آن وجود ندارد. ولی ما همچنان آن عقاید را در کف داریم.

 این سه مسئله را می توان سه فرزند استدلال ناگرایی ما دانست. هر که اهل استدلال نباشد ، اهل این سه است . بنابر این راه درمان این سه تقویت روحیه ی استدلال گرایی است.

4- بها دادن به داوریهای دیگران نسبت به خود

ما به ندرت در منی که از خودمان تصوّر داریم زندگی می کنیم و همیشه توجهمان به منی است که دیگران از ما تصوّر دارند و همیشه ترازوی ما در بیرون ماست. این بها دادن به داوریهای دیگران علت العلل یکسری مشکلات فرهنگی جامعه ی ماست.

5- همرنگی با جماعت

نکته ی پنجم ناشی از نکته ی چهارم است به این معنا که ما هیچوقت در برابر جمهوری که با آن سر و کار داریم نتوانستیم سخن بگوییم که در مقابله با آن است و همیشه همرنگ شدن با جماعت ، برای ما مهم است.

6- تلقین پذیری

تلقین یعنی رأیی را بیان کردن و آراء مخالف را بیان نکردن و مخاطب را در معرض همین رأی قرار دادن هر وقت شما در برابر هر عقیده ای نظر مخالفان آن را هم خواستید نشان می دهد که تلقین پذیر نیستنید. تلقین پذیری یعنی قبول تک آوایی

7- القاء پذیری

القاء پذیری به لحاظ روانشناختی با تلقین پذیری متفاوت است. در القاء یک رأی آنقدر تکرار می شود تا تکرار جای دلیل را بگیرد. اگر من گفتم فلان گزاره صحیح است . شما از من انتظار دلیل دارید ، اما من به جای اینکه دلیل بیاورم دویست بار فلان گزاره را تکرار می کنم. و کم کم ما فکر می کنیم که تکرار مدّ عا جای دلیل را می گیرد. یعنی به جای اقامه ی دلیل خود مدّعا تکرار می شود و این هنری است که در پرودیاگاندا یا آوازه گری وجود دارد. این رسانه ها وقتی در دست قدرتها قرار می گیرند آنها خوشحال می شوند . به دلیل وجود همین روحیه ی القاءپذیری در مردم است. و الا اگر ملّتی القاءپذیر نباشد هر چه که رسانه ها بگویند چون دائماً دلیل می خوهند کسی از بدست گرفتن رادیو و تلویزیون اظهار خوشحالی نمی کند.

8- تقلید

منظور از تقلید نه آن است که در فقه گفته می شود مراد از تقلید به معنای روانشناختی آن است.یعنی اینکه من آگاهانه یا نا آکاهانه تحت الگوی شخصی باشم. یعنی من خودم را مانند تو می کنم و به تو تشبّه می جویم.و تقلید یعنی من تو را الگو گرفته ام.

آنچه که در عرفان گفته می شود که تشبّه به خدا جوئید اگر اینکار را با انسانها انجام دادیم تعبیر به تقلید می شودو این هم در ادیان و مذاهب و عرفان مورد توبیخ است.

9- تعبّد

تعبّد یعنی سخنی را پذیرفتن صرفاً به این  دلیل که فلان شخص آن را گفته است.

10- شخصیت پرستی

کمتر مردمی به اندازه ی ما شخصیت پرستند و شخصیت پرستی جز این نیست که شخصیتی خود را بر خود عرضه کند. و خوبیهایی که در زندگی اطراف خودمان نمی بینیم. از سر توهّم به او نسبت می دهیم و او را به دست خودمان بزرگ می کنیم.

 





مطلب بعدی : راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران 1